امروز بعد از نماز صبح خیلی دلم گرفته بود , یا بهتره بگم حسابی دلم شکسته بود و به خاطر موضوعی نارحت بودم و کمی هم از خدا دلگیر . کلی با خدا درد دل کردم و حرف هایی که نمی دونم خوب بود یا بد رو بهش گفتم , یهو زدم زیر گریه و گفتم خدایا دلم میخواد همین الان بیای روبروی من بنشینی و باهام حرف بزنی . پس تو این دنیا کی باید دل نا آروم ما رو آروم کنه؟ به نظر من هیییچ کدوم از آدمای زمینی برای درد دل کردن مناسب نیستن , حتی عزیزترین هامون

خلاصه که بعد از کلی گفت و گوی تند , قرآن رو باز کردم تا خدا باهام حرف بزنه و من بشنوم .

ق​ال موسی لقومه استعینوا بالله واصبروا ان الارض لله یورثها من یشا من عباده والعقبه للمتقین

سوره ی اعراف صفحه ۱۶۵ 

_ چشم خداجونم , چشم خدای مهربونم , من مطمینم که تو همیشه مراقبمون هستی و تنهامون نمیذاری , اگر باز هم با صبر همه چی درست میشه , این کمترین کاریه که در قبال همه ی خوبی ها و بزرگواری هات میتونم انجام بدم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ونوس شار موزیک جریان موسیقی شوتينگ زباله SHE WAS HERE! בنیاے בوᓆـلویے اشعار شايق app padra the web دانشنامه ATZ